( 1916)آنگهان خندد که او بیند رضا |
|
همچو حلوای شکر او را قضا |
( 1917)بندهْ کش خوی و خلقت این بود |
|
نی جهان بر امر و فرمانش رود |
( 1918)پس چرا لابه کند او یا دعا |
|
که بگردان ای خداوند این قضا |
( 1919)مرگ او و مرگ فرزندان او |
|
بهر حق پیشش چو حلوا در گلو |
( 1920)نزع فرزندان برِ آن باوفا |
|
چون قطایف پیش شیخ بینوا |
( 1921)پس چرا گوید دعا الا مگر |
|
در دعا بیند رضای دادگر |
( 1922)آن شفاعت و آن دعا نه از رحم خود |
|
میکند آن بندهْ صاحب رشَد |
( 1923)رحم خود را او همان دم سوخته است |
|
که چراغ عشق حق افروخته است |
( 1924)دوزخ اوصاف او عشق است و او |
|
سوخت مر اوصاف خود را موبهمو |
( 1925)هر طروقی این فروقی کی شناخت |
|
جز دقوقی کو در این دولت بتاخت |
قَطایِف: حلوایى است لطیف، قطاب، لوزینه، باقلوا.
صاحب رشد: رستگار، عاقل، خردمند.
سوختن رحم: کنایه از فانى کردن خصوصیتهاى خویش. توجه نداشتن به خود. (از پیش آمدها خوشحال یا غمناک نگردیدن).
چراغ عشق... افروختن: کنایه از تسلیم اراده حق شدن.
طروق: یعنی طی کنندهْ طریق
فُروق: یعنی فرق داشتن یا فرق گذاشتن. معنی بیت این است که فرق بین سیر در اوصاف خود و سیر الی الله را هر رهروی نمی داند .
مرد حق؛به رضای حق شادمان میگردد. قضای الهی، اگر عذاب و رنج هم باشد به دهان او شیرین است. انسان کاملی که چنین خوی و نهادی داشته باشد آیا جهان هستی مطیع امر و فرمان او نمیشود؟ و به قول ابن عربی این انسان کامل، روح جهان است. مولانا میگوید: چنین انسان والامقامی چرا باید بنالد و از خداوند بخواهد تا این قضا و بلا را از او دفع کند. مولانا، دعا کردن اهل تسلیم و رضا را در یک صورت ممکن میداند و آن در جایی است که دعا هم مشیت و رضای حق باشد؛ نه اینکه دل او برای کسی بسوزد و دعا کند، چون عاشقان حق به چیزی جز حق توجه ندارند. مولانا میگوید: عشق، اوصاف و خودی او را نابود کرده است.
در پایان مولانا به این نکته اشاره می کند که: هر گاه سالک در شناخت حضرت حق بدان جا رسد که جز قدرت او قدرتى نبیند، و جز خواست او ارادهاى را حاکم نداند، خود را صاحب ارادت و قدرت نشمارد و بدان چه او خواهد تسلیم شود، خواست او خواست حق است و اراده حق اراده او. هم چنین مولانا می گوید: هر رهروی فرق بین سیر در اوصاف خود و سیرالیالله را نمیداند و کسی که به این تمییز نائل می شود، سالک واصلی همانند دقوقی است که این بخت و دولت الهی را یافت و در آن پیش رفت.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |